غار اصحاب کهف کجاست؟
داستان اصحاب کهف جزء
داستان هایی اعتقادی است که در کتاب های مقدس از آن یاد شده است. با توجه
به شواهدی که وجود دارد اصحاب کهف در غاری که بسیار وسیع بوده به خواب
طولانی رفتند و سپس بیدار شدند تا دلیلی باشند بر اصل روز رستاخیز که همه
موجودات در محضر حضرت حق بیدار می شوند. تا کنون غارهایی را در برخی از
کشورها پیدا کرده اند که درون آنها تعدادی قبر به همراه سنگ نوشت هایی با
مضمون اصحاب کهف پیدا شده است، که حاکی از آن هستند اصحاب کهف در آنجا
سکونت داشته و خواب رفته اند. با بررسی هایی که انجام شده این داستان به
قرن پنجم میلادی بر می گردد.
عمده
موضوع داستان اصحاب کهف مربوط به ایمان داشتن به روز رستاخیز است. روزی که
تمام این جهان هستی یکپارچه خواهد شد. حال اصحاب کهف که بودند؟ داستان های
زیادی از تعداد از این افراد و همچنین محلی که آنان در آنجا به خواب رفتند
وجود دارد. شاید بپرسید خواب؟ بله اصحاب کهف به مدت طولانی به خواب رفتند و
سپس از خواب بیدار شدند؛ آنان وقتی پس از این خواب طولانی از خواب بیدار
شدند و خورشید را مشاهده کردند گفتند: گویی یک روز یا نصف روز خوابیده
ایم!!! فلسفه این خواب هم این طور بیان شده است که اصحاب کهف برای مدتی به
خواب بروند و سپس بیدار شوند تا با این کار هدف جهان هستی بر همگان ثابت
شود. چرا که ما برای هدف والا به این دنیا آمده ایم و تمامی اعمال ما چه
مثبت و چه منفی بازخورد خودش را دارد.
تعداد این افراد با توجه به اسناد موجود در کتاب ها این گونه بیان شده است:
آنها
سه جوان بودند که همراشان یک سگ بوده است. عده ای دیگر می گویند که آنها
پنج جوان بودند و ششمین آنها سگشان بوده، اما عده ای دیگر هم این طور بیان
می کنند که آنان هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگشان بود. همچنان از تعداد
آنها خبر موثقی وجود ندارد.
در
برخی از داستان ها آمده است که زمانی که اصحاب کهف از خواب بیدار شدند،
احساس گرسنگی کردند و یک نفر از آنها که نامش تملیخا بود به شهر رفت تا آب و
غذا بخرد. او پس از این که به شهر رسید دید که همه چیز به طرز عجیبی تغییر
کرده است، زیرا آنها خود از این که سالهاست در غاری سکونت داشتند به خواب
رفتند مطلع نبودند و احساس می کردند که یک روز یا نیم روزی را در خواب
بوده اند. از همین وقتی به شهر رسید و خواست که نان بخرد پولی را به نانوا
داد باعث شد نانوا به او شک کند که آیا تو گنج پیدا کرده ای؟ تملیخا گفت
خیر چه می گویی!!! از همین رو نانوا او را به نزد حاکم شهر برد تا ماجرا را
جستجو کند.
وقتی
تملیخا نزد حاکم رفت به او گفته شد که تو می توانی خمس گنجی که پیدا کرده
ای را بدهی و بروی، اما تملیخا سر حرف خود بود و در نتیجه حاکم شهر مجبور
شد تا به خانه تملیخا برود. وقتی آنان به نزدیکی خانه یا همان غاری که
اصحاب کهف در آن خفته بودند رسیدند، تملیخا کمی جلوتر رفت تا دوستانش را در
غار مطلع سازد اما وقتی ماجرا را برای دوستانش در غار تعریف کرد که مردم
شهر آمده اند تا ما ببینند تملیخا به آنان گفت که ما سالهاست که به خواب
طولانی رفته ایم. دوستانش وقتی از این ماجرا با خبر شدند به دلیل اینکه در
بین جهانیان آشوبی به پا نشود آرزوی خواب ابدی کردند. بلافاصله آرزوی آنها
برآورده شد و درب غار پوشیده شد. از همین رو داستان اصحاب کهف برای همیشه
به پایان رسید و اطلاع دقیق و کاملی از آنان وجود ندارد.
به اعتقاد برخی این غار در شهر افسوس در نزدیکی ازمیر ترکیه
قرار دارد. در نزدیکی ویرانههای باستانی افسوس کوهی به نام ینایرداغ است
که در آن غاری قدیمی را خواهید دید، همان غاری که به گفته بسیاری اصحاب کهف
در آن به خواب رفتند. این غار بسیار بزرگ است و در آن صدها قبر وجود دارد.در
نزدیکی شهر نخجوان نیز غار معروفی وجود دارد که روی آن نوشته شده غار
اصحاب کهف و بسیاری از گردشگران این شهر به دیدن این غار می روند، چرا که
معتقدند این غار همان غار اصحاب کهف است.غار دیگری در نزدیکی
پایتخت اردن یعنی شهر امان وجود دارد که قدمت آن به قرن پنجم میلادی می
رسد، به اعتقاد برخی این مکان همان غار معروف اصحاب کهف است.این غارها در حال حاضر محافظت می شوند و برای بازدید از آنها بایستی قوانین ورود به آنها را رعایت کنید.